مبارزه حقیقی در زندگی این نیست که شما هرچه بخواهید به آن دست یابید, بلکه اینستکه آنچه را که دارید باز هم در طلبش باشید. بسیاری از مردم یاد گرفته اند که آنچه را که می خواهند چگونه باید بدست آورند. ولی دیگر از تحصیل آن چیز لذت نمیبرند. هرآنچه بدست آورند هیچ گاه کافی نیست. همواره فکر میکنند چیزی کم دارند. از خودشان از ارتباطشان با افراد دیگر و خانواده, از سلامتشان, یا از کار خودشان راضی نیستند. همیشه یک چیز دیگری وجود دارد که آرامش آنان را برهم میزند.
در طرف دیگر این طیف, افرادی قرار دارند که از آنچه که هستند, کاری که میکنند, آنچه که دارند, گو اینکه اگر زیادتر بخواهند نمی دانند آنرا از کجا باید بدست آورند, راضی و خوشنودند. دریچه ی دل آنان بروی زندگی باز است با این وجود خواب های آنان هنوز به حقیقت نپیوسته است. بهترین تلاش خود را میکنند ولی در این اندیشه اند که چرا دیگران بیشتر دارند. بیشتر مردم در محلی بین این دو طیف قرار گرفته اند.
موفقیت فردی در مرکز این طیف یعنی در جائیکه از آنجا شما آنچه را که میخواهید بدست می آورید و بازهم آنچه را که دارید در طلبش هستید قرار دارد. موضوعی که در این کتاب به تفضیل به آن خواهیم پرداخت.