ایک پسری ترسوست که به ناچار و با اصرار دوستش کارن تصمیم میگیرد به سینما برود. آن هم برای دیدن فیلمی ترسناک به نام «شهر زامبی» که یکی از ترسناک ترین فیلمهاست. مایک در هنگام مشاهدهی فیلم میفهمد که شرایط کمی غیر عادی است. جز او و کارن کسی نیست ... سر و صداهای ترسناکی در اطراف به گوش میرسد و از همه بدتر حس میکند که زامبیها او را احاطه کردهاند. مگر زامبی در فیلمها نبود ...این واقعی نیست ...
دوست عزيزم براي مطالعه اين داستان زيبا و مهيج به سايت کتابخانه ديجيتال دبيرستان دخترانه نداي سيدالشهدا «ع» مراجعه فرماييد و از خواندن کتاب لذت ببريد.